نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور

ساخت وبلاگ

امروز وقتی رسیدم دانشگاه یادم اومد گوشیمو جا گذاشتم یعنی گوشیم بدون اون دو تا اینقدر بی مصرفه؟

رفتم تو کلاس طبق معلوم پرنده پر نمی‌زد

ولی بعدش که شکوفه و ملیحه اومدن دیدم سرشون تو گوشیه گفتم دیدین چی شد تلگرامو اینستا فیلتر شد

گفتن ما که تا قند شکن داریم غم نداریم

الان منم به این نتیجه رسیدم که قند شکن چیز بسیار مفیدیه

حالا منتظر کلاس بعدیم تا ملیحه بیاد و قند شکن رو برا منم نصب کنه

ولی مسوولان باید یادشون بمونه که مسبب افزایشش خودشونن

نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1396 ساعت: 22:19

دیروز چهارشنبه بود و تعطیل ولی ما طبق روال معمول کلاس داشتیم چون تعطیلی رسمی  تو فرهنگ لغت آموزش دانشگاه ما معنی نداره بله داشتم میگفتم کلاس داشتیم و اون کلاس روانشناسی بود که استاد به گروه های سه نفره موضوع تحقیق داده بود تا بیان و ارائه بدن  دیروز نوبت چهار گروه بود که یکی از اون گروه ها موضوع تحقیقش ایدز بود  سه تا پسر که یکی از اون ها قد کوتاهی داره و لاغرها و  عینک ته استکانی میزنه و دخترا اسمش رو گذاشتن رشید :دی به نیابت از دو تا از پسران مظلوم کلاس اومده بود تا بیماری ایدز رو برامون ارائه بده  ما می‌دونستیم ایدز یه بیماری منشوریه و ممکنه حرفایی که رشید میزنه یکم بد آموزی داشته باشه اما فکر نمی‌کردیم رشید بتونه همچین حرفایی بزنه اما در برابر چشمان متعجب همگان دیدیم رشید در قسمت های منشوری ارائه‌ی ی مذکور از داخل جیبش یه سری چیز های رو در آورد که وسایل پیش گیری از بارداری بود اونم نه یک عدد بلکه چند عدد  پسرا بعد از این حرکت ایشتکانه ی رشید مثل چیز شروع به خندیدن کردن و استاد هم که از قضا خانم بود مثله کبک سرش رو در گوشیش فرو کرده بود و به وبه روی مبارک نیاورد  و رشید که هر هر پسرا رو دید شروع کرد یکم در مورد اون چیز منشوری توضیح بده  بعد از تمام شدن کلاس دختر ها هر چی فحش بود نثار روان ناروان رشید کردن:| آره خلاصه اینارو گفتم که بگم موضوع تحقیق یک گروه دیگه از پسرا اختلالات ج نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 121 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

خب اینم یه کتاب دیگه که بالاخره تمومش کردم ولی فکر نمی‌کردم پایانش اینقدر خنک باشهدارالمجانین نوشته ی محمد علی جمال زاده پدر داستان کوتاه در ایران در مورد یک شخصیت اصلی محمود نامی هست که خودش رو به دیوانگی میزنه  کتاب نثر روانی داره و بسیار شیرین و طنز آمیز هست و میشه خوندش و خسته نشد  سرشار از جملات و کنایات اصیل فارسی ولی ساده و روان هستش و آرایه های به کار رفته در اون زیبا هست و برای کسایی که می‌خوان تمرین نویسندگی بکنند هم کتاب خوبی هست به نظرم  این کتاب رو به کسایی که غمگین و افسرده ان توصیه میکنم:دی هرچند آخرش جالب تموم نشد و تو خماری موندم  یکی از جملات نسبتا خوب این کتاب این جمله بود «آفت عالم و بلای جان بنی ادم همیشه نیم عقلا و نیم دیوانگان بوده اند، والا از آدم تمام عاقل و یا آدم تمام دیوانه سر سوزنی آزار نمی رسد»  در کل از خواندنش لذت بردم شما میتونید این کتاب رو از اپلیکیشن «طاقچه » دریافت کنید  نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 95 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

امروز وقتی وارد کلاس شدم دیدم همگان سر در جیب مراقبت فرو برده و بعضی ها نرگس چشمانشان شبنم دارد (چقدر ادبی شدم:دی) القصه وارد شدن به کلاس همانا و دیدن نماینده بر روی منبر کلاس همانا و گریه ی حضار همانا  قضیه ی رشید رو که یادتونه ؟  بعله دوستان رشید در روز بیست و یکم آذر توسط حراست دانشگاه شناخته شد و مراحل قانونی حساب کف دست را طی می کند  و حراست دانشگاه حکم تعلیق ورودی ما را به خاطر حضور در صحنه ی مذکور در دو پست قبل  میخواست صادر کند .  کلاس روانشناسی این ترممان  هم به خاطر این نسخه ی منتخب خلقت از واحد درسی این ترممان حذف شد . دوستانمان میگفتن که استاد خودش این کار ناجوان مردانه را کارکرده و رشید را معرفی کرده اما من بعید میدانم . فقط امیدوارم بخشیده بشه .  نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 117 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

به خاطر مسایل امنیتی اسم ها مستعار انتخاب شده . اسکار خبیث ترین آدم کلاس هم رسید به اقای چنگیز (نماینده ی کلاسمون) به دلیل اینکه دیشب  تو کانال کلاس  اعلام کرده بود که ای کسانی که به دیار خود برنگشته اید یادتون نره فردا ساعت چهار تا دوازده کلاس زبان داریم  حضور شما موجب شادی استاد و ضایع نشدن من است لطفا تشریف بیاورید و غیبت نکنید باشد که با علم آموزی در این دانشگاه سه نقطه  رستگار شوید.  بله از پنجاه نفر دانشجو فقط ده نفر باقی موندن و بقیه همه جمع کردن رفتن ولی ما هنوز کلاس داریم  و دقیقا همون شب من و سارا و شکوفه و ملیحه که تنها بازماندگان مونث کلاس بودیم باهم نقشه ریخته بودیم تا فردا نریم و حال نماینده و مریدان وی گرفته شود  امروز صبح ساعت هشت داشتم صبحانه می‌خوردم و از اینکه نرفتم کلاس و حالا چنگیز و مریدانش که جمعا شش نفر بودن سر کلاس دارن کنفرانس زبان میدن بسیار سرمست و کیفور بودم  ساعت نه صبح وارد تلگرام گشته و در حال گشت زدن بودم که دیدم یکی از مظلوم های کلاس به نام دکتر مهندس  توی گروه کلاسمون پیام داده که تنها کسی که در کلاس زبان حضور داشت من بودم ! (یکی از پسرای که ساکن همین شهر بود)  آن همه کیفوری به یک باره تبدیل به غم گشته و  دلم برای دکتر مهندس کلاس سوخته و اشک از چشمانم روان شد که چرا چنگیز دیروز این همه تهدید کرد که اگر نیایید اله و بله و الان خودش نیامده ؟ بعد گفت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 137 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

چند شب پیش دیدم دیجی کالا واسه محصولاتش تخفیف زده و کتاب جز از کل که تو لیست خرید های آینده ام بود هم جزوشون بود و قیمتش با تخفیف بسیار مناسب شده بود 

با شوق و ذوق خواستم سفارش بدم که دیدم تا پنجشنبه پول کافی برای خریدن تو کارتم ندارم گذاشتم امشب بخرم الان که رفتم دیدم نه تنها جز از کل بلکه همه ی کتابهای لیستم ناموجود شدن :|

یعنی اینقدر معروفه این کتاب اینقدر سریع تموم شد 

حالا بیشتر دلم میخواد بخرمش  

نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 132 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

به نام خدایی که زیباترین لبخندِ زندگیست ... یک ادم هایی در زندگی هر آدمی هستند که آدم نیستند ! تعجب نکنید این ادم ها ادم نیستند ،لبخندند . لبخند هایی که نفس میکشند و مسبب نفس کشیدند لبخند هایی که لبخند می آورند .  گریه میکنی یادشان می افتی لبخند میزنی ، داری قهقه میزنی یادشان می افتی لبخند می زنی ، داری شام میخوری یادشان می افتی لبخند میزنی ، چشمانت دارند به خواب میروند یادشان می افتی لبخند میزنی ، می بینیشان لبخند میزنی ، حتی در یک روز جان فرسا میان انبوه اندوه تلنبار شده در قلبت یادشان موجب لبخند است داخل دلت یک قسمت دنج متعلق به این لبخندهاست ، لبخند هایی باطعم ها و رنگ های مختلف ولی از جنس صداقت و شفافیت از میان این لبخند ها یک لبخند را جور دیگری دوست داری ، لبخند خاصی  خاصِ خاص مخاطبِ خاص دلت   اما امان از روزی که چشم باز کنی به خودت بیایی و ببینی که لبخند ها اخم شده اند ، که لبخند ها ، های های گریه شده اند ، که لبخند ها کینه و نفرت شده اند  و در میان همه ی این ها ، لبخندِ خاصِ دلت بغضی شده است که نمی ترکد و چه دردی دارد بغضی که نترکد ... 94.03.30 همدم ماه پ ن: الان داشتم تو وبلاگم چرخ میزدم و نوشته های دو سال قبلم رو می‌خوندم که چشمم به این افتاد نه مثه اینکه قدیما بلدم بودم یه چیزایی بنویسم هیییی جوانی کجایی که یادت بخیر:دی +آقای دیوانه ؟ نیستید ولی ما به یادتونیم امیدوارم د نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 140 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

اول لازمه که بگم درسته امتحانا نزدیکه ولی من نمیذارم که مطالعات درسی به مطالعات غیر درسیم لطمه وارد کنه دارم به طور اتفاقی  کتابهایی که تو دبیرستان تو اعلام اشخاص حفظ کرده بودم رو میخونم آخه به قول آندره ژید برای من شنیدن این که شن ساحل نرم است کافی نیست میخواهم پاهای برهنه ام آن را لمس کند٬_٬مردی که میخندد یک شاهکار از یک نویسنده ی متبحر و مشهور به نام ویکتور هوگوست. نویسنده ی مشهور فرانسوی که در این داستان ظلم و ستم سایه افکنده بر  مردم انگلیس رو در قرن هجده بیان می‌کنه.  نثری ساده و گیرا داره و میشه یک نفس خوندش و خسته نشد‌ داستان در مورد پسرکی بینوا و رنج کشیده که در بچگی با عمل جراحی صورتش رو تغییر دادن و وحشتناک کردن و بعدش به امان خدا ولش کردن  جوئین در ادامه راه با دخترکی نابینا که بر سرراه در برف و باران در بغل مادرش که جان سپرده بود پیداش کرده  همراه میشه و درجست و جوی زندگی به مردی خوش قلب و دوره گرد و البته فیلسوف به نام اورسوس برمیخوره که این دوتا بچه رو بزرگ می‌کنه  بعدها جوئین متوجه میشه که یک شاهزاده هست . خب دیگه ادامش رو نمی‌گم تا خودتون برید بخونید اعتراف میکنم داستان پایانی بسیار دردناک داشت و اشکم رو در آورد  از جملات زیبای این کتاب میتونم به چند جمله ی زیر اشاره کنم؛ «کوشش کن تا یک فیلسوف شوی . کسی که علم داشته باشد هرگز آسیبی به وی نخواهد رسید . آیا هرگز مشا نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 128 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

تو این چند روز داشتم از دست دانشگاه و کلاساشون و چنگیز یه نفس راحت می‌کشیدم و با اکراه بافت به این عظمت رو میخوندم و بقیه درس ها رو که تلنبار شده بود  دو روز واسه فصله دو بافت وقت گذاشتم که با دقت بخونمش عظیم ترین و مزخرف ترین فصل کتاب تا اینکه  الان دیدم چنگیز خبر داده که فصل دو حذفه تا حالا هر چی خوندم چنگیز با استادا هماهنگ کرده و اون قسمتارو حذف کرده فی الجمله جنین غول پیکر که استاد پس از کلی خواهش و تمنا بهمون جزوه داد و گفت از جزوه امتحانه و من یک هفته ی تمام جزوه می‌خوندم و بعد از اتمام جزوه متوجه شدم که نظر استاد برگشته و گفته امتحان از جزوه؟ حرام است فقط کتاب یا رب نظر تو برنگردد ینی گند زد به فرجه هام قسم به ترم بعد که چنگیز از نمایندگی عزل گشته و همگان خشنود شوند  من فعلا برم گریبان بدرم و پیش بینی کنم تا هفته ی بعد چیا حذفه نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 126 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51

+از اینکه باید مدت مدیدی با یه سری همکلاسی باشم احساس خفقان میکنم 

_یعنی اونا هم از اینکه با تو همکلاسی اند  احساس خفقان میکنن؟

+اوه ،خدای من


نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور...
ما را در سایت نتیجه نهایی ماراتن مضحک کن کور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a1z1z1c بازدید : 136 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 20:51